مدیریت چالش در کسب و کار با خارج شدن از منطقه امن
28 آبان 1403 تعداد دیدگاه: 0
منطقه راحتی دقیقاً همون جاییه که حس آرامش و راحتی بهمون میده، ولی از طرف دیگه ممکنه بزرگترین مانع پیشرفت باشه. اگه صاحب کسبوکاری هستی، الان وقتشه که این وضعیتو کنار بذاری و به دنبال روشهای جدید برای رشد و موفقیت بلندمدت باشی. خود من هم وقتی تو کارم به یه نقطهای رسیدم، اولش فکر کردم که دیگه نیازی به ریسک کردن ندارم، ولی به مرور فهمیدم اگه همونجا بمونم، پیشرفت دیگه اتفاق نمیافته.
منطقه راحتی: دامِ امنیت ظاهری
وقتی تو منطقه راحتی هستیم، همهچی آرومه و حس میکنیم نیازی به تغییر نداریم. مثل وقتی که تو یه جای گرم و نرم لم دادی و فکر میکنی همهچی رو به راهه. اما اینجا دقیقا جاییه که خطر شروع میشه. کسبوکارهایی که تو این وضعیت گیر میافتن، معمولاً به تدریج از بازار جا میمونن. یه مثال معروفش کداکه که چون به تغییرات دیجیتال توجه نکرد، رقباش ازش جلو زدن و از بازار خارج شد.
چطور بفهمیم تو منطقه راحتی گیر افتادیم؟
بعضی وقتها متوجه نمیشیم که تو این منطقه گیر کردیم. سوالای زیر رو از خودت بپرس:
آیا از شرایط فعلی راضی هستی؟
آیا احساس میکنی دیگه نیازی به تغییر و یادگیری نداری؟
از رقابت و تغییرات میترسی؟
اگه پاسخت به این سوالها "آره" بود، شاید وقتشه که یکم به خروج از این وضعیت فکر کنی.
۵ راهکار برای خروج از منطقه راحتی
حالا بیا با هم چند راهکار رو مرور کنیم که میتونه بهت کمک کنه از این وضعیت بیای بیرون و کسبوکارت رو گسترش بدی.
۱. ترسهاتو شناسایی کن
خیلی وقتا دلیل موندن تو منطقه راحتی، ترس از تغییر یا شکستِ. این ترسا مثل یه زنجیر آدمو به وضعیت فعلی قفل میکنه. شناسایی این ترسا اولین قدمه برای تغییر.
مثلا فکر کن به ایلان ماسک، وقتی میخواست تسلا رو راه بندازه، همه بهش میگفتن شکست میخوره، ولی اون ترساشو شناخت و تبدیل به یکی از پیشروهای صنعت خودروسازی شد.
۲. خودتو همیشه آموزش بده
یادگیری مداوم یکی از کلیدای اصلیه. دنیا و بازار هر روز تغییر میکنه و اگه اطلاعات جدیدی به دست نیاری، به راحتی از بقیه جا میمونی. تحقیق کن، یاد بگیر و برو جلو.
مایکروسافت رو در نظر بگیر. بیل گیتس هم اگه در دهه ۹۰ میلادی به یادگیری و تحقیق درباره اینترنت نمیپرداخت، امروز مایکروسافت نمیتونست اینقدر موفق باشه.
۳. از تیم خودت ایده بگیر
تیمتون میتونه کلی ایدههای خلاقانه داشته باشه که شاید تو بهشون فکر نکردی. گوش دادن به نظرای اونا هم میتونه باعث نوآوری بشه و هم انگیزه بیشتری بهشون بده.
گوگل این قانون رو داره که کارکنانش میتونن ۲۰ درصد از زمانشونو به پروژههای خلاقانه خودشون اختصاص بدن. نتیجهاش محصولاتی مثل Gmail و Google Maps بود که الان همه ازشون استفاده میکنن.
۴. بزرگ فکر کن
اگه یه زمانی تونستی کسبوکارتو راه بندازی، پس بزرگ فکر کردن تو وجودت بوده. حالا باید این ذهنیتو دوباره تقویت کنی و باور داشته باشی که هر چیزی ممکنه.
استیو جابز همیشه معتقد بود که اپل میتونه دنیا رو تغییر بده و این تفکر بزرگ باعث شد که محصولاتی مثل آیفون و آیپد تولید بشه که واقعاً تکنولوژی رو دگرگون کردن.
۵. بدون که پایان نداره
خیلی وقتا فکر میکنیم وقتی به یه نقطه موفقیت رسیدیم، دیگه کار تمومه. ولی واقعیت اینه که موفقیت هیچوقت نقطه پایانی نداره. باید همیشه دنبال رشد و نوآوری باشی.
جف بزوس بعد از اینکه آمازون تبدیل به بزرگترین فروشگاه آنلاین شد، به همین بسنده نکرد. با ایجاد خدماتی مثل AWS، راههای جدیدی برای رشد پیدا کرد و آمازون رو به یه غول تکنولوژی تبدیل کرد.
اگه همیشه تو منطقه راحتی بمونی، ممکنه حس کنی همهچی خوبه، ولی حقیقت اینه که رشد و موفقیت واقعی اون بیرونه؛ تو دل چالشها و ریسکها. پس قدم اول رو بردار، ترسهات رو بشناس، یاد بگیر و ایدههای جدید رو بپذیر. به مرور میبینی که دنیا چقدر میتونه متفاوت و پر از فرصت باشه.
پیشنهاد میکنم مقاله "شناخت ذهنیت بزرگان سیلیکون ولی از روی کتاب ها و مقالات آنها" حتما بخونی!